دهش

 

 

... . .. . ...  و مگر ترس از نیاز همان نیاز نیست؟

آیا  ترس از تشنگی هنگامی که چاه پر از آب است ، چیزی بجز تشنگی سیراب نشدنی ست؟

 

هستند کسانی که از بسیاری که دارند اندکی می دهند _ آن هم برای نام، و این خواهش پنهان ، بخشش آنها را آلوده می کند.

 

 ... . . و هستند کسانی که اندکی دارند و همه را می دهند......

این کسان به زندگی و برکت زندگی باور دارند ، و دستشان هرگز تهی نمی شود.....

 

هستند کسانی که با شادی می دهند ، و پاداش آنها همان شادی ست.

 

......و هستند کسانی که می دهند و از دادن دردی نمی کشند ، حتی شادی هم نمی خواهند و

در انتظار ثواب هم نیستند ؛. . ..

         این ها چنان می دهند که در آن دره ی دوردست بته ای عطر خود را در فضا می پراکند...

  با دست این آدمهاست که خداوند سخن می گوید ، و از پس چشم اینهاست که خداوند به زمین لبخند

می زند....

 

 

       دهش در برابر خواهش نیکوست ، اما دهشِ بی خواهش و از روی دانش بسی نیکو تر است ؛

و آیا چیزی هست که بتوانی دادنش را دریغ کنی ؟

هرچه داری یک روز داده خواهد شد....؛

             پس همین امروز بده ،تا فصل دهش از آن تو باشد ،نه از آن میراث خوارانت .......

 

 

تو بارها می گویی : «می دهم ، اما به کسی که لیاقت داشته باشد .»

....باید بگویم درختان باغ تو چنین نمی گویند ، و گوسفندان و بره ها هم .

این ها می دهند تا زندگی کنند ، اگر ندهند می میرند.....

.. . . . ... بی گمان آن کسی که سزاوار دریافت روز ها و شب های خود باشد ،سزاوار بخشش تو هم هست....

 

                                            *****************

 

الان که دارم اینا رو می نویسم  دارم از گریه می میرم ...... یه آهنگ غمگین (یه آهنگ قدیمی از شادمهر به اسم ستاره) گذاشتم تو گوشم بلکه یه ذره آروم بشم.... هر وقت وضع خیلی خرابه این آهنگو گوش می دم یه ذره بدبختی هامو یادم میره .... . . .. . .ببخشید نتونستم بقیه ی حرفای جبران جون رو براتون بذارم...