هرگاه بندگان من، از تو درباره ی من پرسیدند، بگو
من نزدیکم، و دعای نیایش کنندگان را هنگامی که مرا
بخوانند، اجابت می کنم. پس آنان باید حکم مرا اطاعت
کنند وبه من ایمان داشته باشند، باشد که هدایت شوند...
So when my creatures ask you about me, say: I'm around, and I will be there for the prayers whenever they call me. So they must obey & believe in me, hoping that they find their way.
بقره، 186
سلام ستاره جون
خوبی؟ کجایی بیوفا؟ نمیگی هوس خوندن نوشتههات رو کردم؟ اخه گناه من چیه که باید منتظر بمونم؟
ولی من منتظر میمونم تا بیایی و بنویسی، بنویسی تا من و کسایی که تو دلت میخواد شاد باشن شاد کنی.
از نظر قشنگتم ممنونم نمیخواستم ناراحتت کنم فقط یک تلنگر بود => ( منو فراموش نکن چون من فراموشت نکردم )
بهترینها رو برات آرزو میکنم......
خدانگهدارت باشه تا بعد
کجاااااااااااااااااااااایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟
نگرانت شدم یه خبر بده
من اپ کردما دی:
شاد باشی خانوم گل
سلام گلکم
ممنون
ایشالا خسته نباشی
و به نتایج مورد علاقت بررسی
برا ما هم دعا کن
من همیشه منتظرم
شاد باشی
یا حق
سلام عزیزم
دلم خیلی هواتو کرده بود و تو نبودی.......
با حرفات خوشحالم کردی ستاره جون امیدوارم که خدا هم دلتو شاد کنه
ولی بابا آخه کی مینویسی چشمام آستیگمات گرفت از بس همین آیه رو خوندمD: .... میدونم که خستهای ولی هرچی باشه مسئولی کلی آدم منتظرتند از همه سرتر من D:
به خداسپردمت
با بهترین آرزوها برای گلم
دوست دارم
تا بعد بای
سلام!
آپم
بدو بیا بدو بدو منتظرما!
قربانت یک آدم اینجوری!
سلام
ممنونم از این همه لطفت
امید وارم هر جا هستی شاد و سلامت باشی
حیف که تو این بلاگ اسکای شما نمیشه نظر خصوصی گذاشت مثل بلاگفا
و گر نه ............. :دی
شاد باشی و بازم بیا این ورا
به امید روزهای زیباتر و شبهای روشنتر
یا حق @{;_ @};-
سلام گلم
خوبی؟
مرسی از محبتت که بهم سرزدی و فراموشم نکردی.
هرروز بیادتم.
منم I Love You قد یه دنیا.
سربلند و سرافراز باشی
بازم بیا که خوش میایی
خدانگهدارت عزیزم
سلام
بازم ممنون
در حضور خارها هم می شود یک یاس بود در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود میشود حتی برای دیدن پروانه ها شیشه های مات یک متروکه را الماس بود دست در دست پرنده بال در بال نسیم ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود کاش می شد حرفی از "کاش می شد"هم نبود هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود
آری درست فکر می کردم عاشق شدم...
معشوقی به نام ستاره...
سلام عزیز خوشگلم خوبی خانمی ببین من دیگه طاقت ندارم و میخوام باحات دوست باشم پس شمارتو بهم بده خیلی دوست دارم کاری نداری خوشگله؟
راستی عکستو واسم بفرس...
ای میل من:
ali_yoosefkhani@yahoo.com
سلام و خسته نباشید ستاره جون قربونت برم مرسی خیلی دلم برات تنگ شده عزیزم اصلا وقت نمیکنم همیشه سرم شلوغه و درس و دانشگاه دارم ببخشید مرسی راستی اسمم لیلا نیست لادن هستم قربونت برم خیلی خوشحال شدم و همیشه به یادتم انشالا تا سه ماه دیگه آپ میکنم و همیشه موفق و شاد باشید به امیددیدار بووووووووووس
سلام
تو که آپ نمی کنی
حالا که من آپ کردمه بهم سر می زنی ؟
بای
سلام
ممنونم
حضورت باعث دلگرمیه
یا حق
کاش می شد اشک را تهدید کرد
مدت لبخند را تمدید کرد
کاش می شد در میان لحظه ها
لحظه ی دیدار را نزدیک کرد
سلام عزیزم نیستی خانمی؟ چرا سر نمیزنی؟ نمیخوای جواب بدی؟ الو... الوالو... الو...
زندانهای انسان
انسان گرفتار چهار زندان است ،زندان اول طبیعت است ،که ما را بر اساس قوانین خودش می سازد ،انسان یعنی اراده من ، که میتواند انتخاب کند ، که میتواند خلق کند ، بیندیشد وبسازد این طبیعت است ،که ما را مثل حیوان ،و مثل نبات بر اثر قوانین خودش میسازد . دوم تاریخ است ، یعنی دنباله جریانات گذشته. تاریخ روی من وماهیت من اثر می گذارد.
سوم ، جامعه، این نظام اجتماعی است ، روابط طبقاتیش ، اقتصادش و تحولاتش و امثال اینها ست که روی من اثر می گذارد. چهارم ، زندان خویستن است، که این من انسانی آزاد را در خود زندانی میکند ، با علوم طبیعی می شود ، از زندان اول ، که طبیعت است آزاد شد .وقتی با هواپیما پرواز می کنید ، از زندان طبیعت آزاد شده اید ،چنانچه همیشه دو متر بیشتر نمی توانستید بپرید.
زندان دوم و سوم که جامعه و تاریخ باشند ،با فلسفه تاریخ ، جبر تاریخ ،علم کشف قوانین تاریخی ، و هم چنین جامعه شناسی علمی میشود از زندان جبر اجتماعی و جبر تاریخ تا حد زیادی آزاد شد. بنابر این با علوم طبیعی از زندان طبیعت ، با فلسفه تاریخ از زندان تاریخ ،و با جامعه شناسی علمی و اقتصاد و سیاسی از نطام و جبر اجتماعی ، زندان جامعه میشود آزاد شد. اما بزرگترین زندان انسان که همان نفس در فرهنگ و اخلاق ماست ، زندان خویشتن است، که انسانی که از سه زندان آزاد شده ، می بینیم بیشتر زندانی خویشتن گشته ، در اینجا با علم نمی شود از خویشتن آزاد شد ،چون علم وسیله ای بود که ما را از زندانهای دیگر آزاد می نمود ، حالا همین عالمی که علم را وسیله میکند خودش زندان است ،از این زندان با چه چیزی میتوان آزاد شد؟ با عشق ، تنها با عشق میتوان از چهارمین زندان آزاد شد ، با ایثار را فهمیدن یا به اخلاص رسیدن ، به وسیله قدرتی که در درون هر انسانی هست و آن همان شعله خدائی است .
دکتر علی شریعتی
سلام!
آپم!!
بدو بیا بیا!
قربانت یک آدم اینجوری!
سلام عزیزم
خوبی؟
این چند روزه نیستی برام مثل چند سال گذشته کجایی؟
همیشه بیادتم ستاره جون دوست خوبم
برگشتی یه سر به من بزن دلم واست تنگ شده
هر کجا که هستی خدا پشت و پناهت باشه
خداحافظ
خانمی عکس...
خانمی شماره...
سلام خانومی!!
چه عجب بعد یه عمر اومدی نمیگی آدم پیر میشه اینقدر انتظار بکشه. خوش اومدی خانوم گل دلم خیلی برات تنگ شده بود. دیگه گفتم نمیاد و منو فراموش کرده.
بازم خوش اومدی خانومی
سهروک